۱۳۹۰ شهریور ۷, دوشنبه

رایی که به کروبی دادم

ﺍﻟﺒﺘﻪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺍﺻﻮﻻ‌ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺣﺮﮐﺖ ﺧﺎﺻﻲ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺭﺋﻴﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺩﺍﺷﺖ ... ﻭﻟﻲ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﻣﻮﺳﻮﻱ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺑﺪ ﻭ ﺑﺪﺗﺮ ... ﺑﺪﻫﺎﻱ ﻣﻦ ! ﻣﺜﻞ ﺧﻴﻠﻴﺎﻱ ﺩﻳﮕﻪ ﻣﻮﺳﻮﻱ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮐﺮﻭﺑﻲ ... ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻭ ﺍﺩﺏ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺭﻭ ﺧﻴﻠﻲ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ .ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﻫﻤﺴﺮ ﻓﺮﻫﻴﺨﺘﻪ ... ﻭﻟﻲ ﺍﺯ ﺷﻴﺦ ﻧﻤﻴﺸﺪ ﮔﺬﺷﺖ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﻝ ﻭ ﺟﺮﺋﺘﺶ ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺰﺩﻳﮑﻴﺶ ﺑﺎ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﺎ ... ﺧﺐ ﻣﻨﻢ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺯ ﺷﺮ ﺩﺭﺱ ﻭ ﻣﺸﻖ ﺧﻼ‌ﺹ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﺳﺮﻡ ﭘﺮ ﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ ... ﺧﻴﻠﻴﺎ ﻣﻴﮕﻔﺘﻦ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺁﺩﻡ ﺁﺑﻲ ﮔﺮﻡ ﻧﻤﻴﺸﻪ ... ﺍﺻﻼ‌ ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﻢ ﺑﺸﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﻋﻤﺮﺵ ﺑﻪ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺣﮑﻢ ﺗﻨﻔﻴﺬ ﻗﺪ ﻧﺪﻩ ... ﺧﻴﻠﻴﻬﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻣﻴﮑﺮﺩﻥ ﻣﻴﮕﻔﺘﻦ ﻭﺳﻂ ﻣﻨﺎﻇﺮﻩ ﻫﺎ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻣﻴﺒﺮﻩ ... ﺣﻘﻴﻘﺘﺶ ﺧﻮﺩﻣﻢ ﺟﺰﻭ ﺍﻭﻥ ﺧﻴﻠﻴﻬﺎ ﺑﻮﺩﻡ . ﺁﺧﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﭘﻴﺮﺑﻮﺩ ... ﻣﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻱ ﺍﻣﺮﻭﺯﻱ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮﻳﻢ ﻳﻪ ﻧﻔﺮ ﺳﻮﺗﻲ ﺑﺪﻩ ﻳﺎ ﻳﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﺧﺎﺹ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻩ ﻭﺗﺎ ﺳﺮﺣﺪ ﻣﺮﮒ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﻨﺪﺍﺯﻳﻢ . ﺧﻼ‌ﺻﻪ ... ﺩﻳﺪﻡ ﻧﻤﻴﺸﻪ ﺍﺯ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﺷﻴﺦ ﮔﺬﺷﺖ ... ﺭﻭﺯ ﻣﻮﻋﻮﺩ ﻫﻢ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻬﺶ ﺭﺍﻱ ﺩﺍﺩﻡ ... ﻭﻟﻲ ﺑﻪ ﮐﺴﻲ ﻧﮕﻔﺘﻢ . ﺍﺯ ﺳﻮﮊﻩ ﺷﺪﻥ ﻣﻴﺘﺮﺳﻴﺪﻡ . ﺗﺎ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﻣﺎﺟﺮﺍﻫﺎﻱ ﺑﻌﺪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﭘﻴﺶ ﺍﻭﻣﺪ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻨﺶ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﮑﺮﺭﺍﺗﻪ ... ﺧﻴﻠﻴﻬﺎ ﮐﻪ ﻫﺎﺭﺕ ﻭ ﭘﻮﺭﺕ ﻣﻴﮑﺮﺩﻥ ﻭ ﺭﺍﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻭ ﻧﺎﻣﻮﺱ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﻣﻴﺪﻭﻧﺴﺘﻦ ﺩﻭﻧﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﮐﻨﺎﺭ.... ﻓﻘﻂ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﻣﻮﻧﺪ ﻭ ﺷﻴﺦ ﺷﺠﺎﻉ ﻗﺼﻪ ﻣﺎ ﻭ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ... ﺍﻻ‌ﻥ ﮐﻪ ﻳﮏ ﺳﺎﻝ ﻭ ﻧﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﻣﻴﮕﺬﺭﻩ . ﺷﻴﺦ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺤﮑﻢ ﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺳﺮ ﻣﻮﺿﻊ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ... ﭘﺎ ﭘﻴﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﭘﺲ ﻧﮑﺸﻴﺪﻩ . ﺣﺘﻲ ﺑﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﺗﻮ ﺻﻒ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺧﻴﻠﻲ ﺟﻠﻮﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺑﻮﺩﻩ . ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻨﺎ ﺭﻭ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﮕﻢ : ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺩﻳﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺧﻮﺷﻢ ﻣﻴﺎﺩ . ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺭﺍﻳﻲ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﺮﻭﺑﻲ ﺩﺍﺩﻡ .

۱۳۹۰ شهریور ۲, چهارشنبه

آقای خویینی ها ! شک ندارم که تنها دغدغه اصلاح طلبان ، نداشتن پست ومقام در همین حکومت هست.

جمهوری اسلامی ، نه کمتر نه بیشتر...
این حرف اصلی اصلاح طلبها در کل این 30 سال که آخرینشون فرمایشات آقای خویینی هاست ، ثابت میکنه دغدغه اصلیشون نه درد ملت، بلکه درد میز و منصب بوده و هست و خواهد بود.

۱۳۹۰ مرداد ۱۳, پنجشنبه

ماه رمضون بدون ربنای استاد، مفتم نمیارزه

موقع افطار بود.طبق عادت تلویزیون رو باز کردم.کانال یک : یه بنده خدایی داشت دعا میخوند. فکر کنم چمران بود.
زدم کانال 2 : یه نوای دسته جمعی بود که داشتن اسامی و القاب خدا رو میخوندن
کانال3: یکی از این آیت الله ها داشت حرف میزد.
یه جوری شدم.نه از شنیدن صدای دعا.احساس کردم همه چی یه جوریه...شبیه ماه رمضونای همیشگی نیست. همینطوری کانالها رو بالا پایین میکردم. تو اون لحظه نمیدونستم دنبال چیم...هی با خودم میگفتم خدایا چرا موقع افطار مثل ماه رمضونای قبلی نیست.تو این وادیا داشتم سیر میکردم که خواهرم کنترل رو از دستم قاپید. غرغر کنان در حالی که داشت کانال رو عوض میکرد گفت چرا اینجاها رو گرفتی. بزن شبکه رسا ،داره ربنای شجریان رو میخونه.کانال رو عوض کرد و صدای استاد تو فضا پیچید.انگار تو یه لحظه همه چی تغییر کرد. دوباره فضا برگشت به همون ماه رمضونای قبلی. یادم رفته بود که پارسالم تلویزیون صدای استاد رو پخش نمیکرد و منم ربنا رو دانلود کرده بودم و همیشه سر سفره با موبایلم  پخشش میکردم و میگفتم : ماه رمضون بدون ربنای استاد، مفتم نمیارزه